تنهایم نگذار

                           

انتظار تا ابد

 

به انتظارت خواهم ماند

 

تاابد براي هميشه

 

زيرامي دانم كه به سوي من باز خواهي گشت

 

پس باهمه توانم

 

تلخي اين انتظار را تحمل خواهم كرد

 

به انتظارت خواهم مان

 

زيرا قلب من با هرتپش خود آهنگ خاطرات گذشته را مي نواز

 

قلبي كه در آن خاطره ها وخوشي ها

 

تاابد مدفون است

 

حتي اگربدانم جسمت به سوي من باز نمي گردد

 

باز هم به انتظارمي نشينم

 

شايد روزي صداي پايي را بشنوم

 

كه ازآن تو باشد

به تو می اندیشم

میدانم که باز خواهی گشت

واژه ای که روزها یا شایدم ماههاست که با آن خو گرفته ام .

که چه سخت است انتظار

هر صبح طلوعی دیگر است بر انتظارهای فرداهای من

خواهم ماند تنها در انتظار تو

چرا نوشتم در برگ تنهاییم برای تو  نمیدانم ؟

شاید روزی بخوانند بر تو  عشق مرا

می دانم روزی خواهی آمد می دانم  ...

وقتی که به یادت می افتم ......

به یاد خاطراتت

نامه هایت را مرور می کنم، یک بار ... نه ... بلکه صد بار

وجودم را سراسر عشق فرا می گیرد

و اشک شوق بر گونه هایم روانه میشوند

تنها میگویم همیشه در قلب منی تو

میدانم که باز خواهی گشت  ......  می دانم

به یاد لحظات خوش انتظار و تنهایی به یاد او

زندگی چیست

زندگي چيست  ؟  اگر خنده است چرا گريه ميکنيم  ؟

اگر گريه است چرا خنده ميکنيم  ؟

اگرمرگ است چرا زندگي مي کنيم  ؟

اگر زندگي است چرا مي ميريم  ؟

 اگر   عشق   است چرا به آن نمي رسيم  ؟

 اگر   عشق   نيست چرا عاشقيم  ؟ ؟ ؟

 

 

قلبم برای تو

شب را دوست دارم بخاطر تاریکی...........

تاریکی را دوست دارم بخاطر تنهایی ...........

تنهایی را دوست دارم بخاطر فکر کردن ..........

فکر کردن را دوست دارم بخاطر تو ..........

ترا دوست دارم بخاطر چشمانت ...........

و چشمانت را دوست دارم بخاطر میدانم قطره اشکی میریزی بر مزارم

باورم کن

             

می نویسم اری من می نویسم از عشق برایت حرف می زنم تا تو باور کنی

 

چقدر دوستت دارم عشق را معنا می کنم تا بفهمی معنای عشق من تویی من

 

زندگی می کنم تا بدانی برای تو زنده ام ای تمام زندگی ای همه هستی من...

 

وقتی سکوت می کنم تو فکراینم که تا کی با من می مونی وقتی تو چشمات

 

خیره می شم می خوام که از چشمام حرفمو بخونی وقتی سرمو روی سینه تو

 

میزارم دوست دارم با صدای قلبت اروم بشم وقتی دلم میگیره دوست دارم با

 

اغوش گرمت تمومه دل تنگی ام یادم بره وقتی بهت می گم دوستت دارم

 

مطمئن باش از ته قلب میگم...

 

یادت در ذهنم وعشقت در قلبم عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم

 

محبت را در پاکی نگاهت صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم بدان

 

که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است...

                                                                ... بی تو می میرم...

جنون عشق

همان انتظار همیشگی  و رویاهای شب و روزم...

 

جایی را که اولین بار دیدمت  در ذهنم مجسم می کنم فقط نگاهت بس است

 

و لمس دستان گرمت گاه طاقت نوشتن از دستم می رود وقتی به روزهای

 

با تو بودن می اندیشم و جایی که اولین بار دیدمت  جایی که اولین بار

 

عاشقت شدم و هنوز چشم انتظارم  چشم انتظار دوباره دیدنت... 

سوگند

سوگند را ساختم تا سوگند یاد کنم که عاشق بمانم

با سوگند شروع میکنم و به امید ادامه میدهم

سوگند میخورم که به زیبایی عشق پاک که دل از تو نگیرم

و لحظه ی از یادت غافل نشوم که برای تو باشم و به یاد تو

با آمدن هر سپیده شروع و هر روز به یاد تو چشم به جهان بگشایم

و در آخر سوگند به عشق که در غم و شادی با تو باشم و شریک تو

دوستت دارم

اگر میدانستی که چقدر  دوستت دارم   سکوت را فراموش میکردی

اگر میدانستی که چقدر  دوستت دارم   چشمهایم را می شستی و اشکهایم را با دستانت

به باد میدادی اگر میدانستی که چقدر  دوستت دارم   نگاهت را تا ابد بر من میدوختی

تا من بر سکوت نگاه تو راز های یک عشق زمینی را با خود به عرش خداوند ببرم

ای کاش میدانستی ...........

میدانستی چقدر   دوستت دارم   همه چیز را فدایم میکردی

همه آن چیز ها را که یک عمر بخاطرش رنج کشیده یی

غرورت را ..... قلبت را ......

اگر میدانستی که چقدر  دوستت دارم   دوستم میداشتی

همچون عشق که عاشقانش را دوست میدارد

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم

 

دوستت دارم دوستت دارم

دوستت دارم ، دوستت دارم

به لطافت برگ گل

به ظرافت و زيبايي گل رز ، نرگس ، مريم

به لطافت شبنم صبحگاهي ، به استقامت كوه ، به پختگي پير دهر

دوستت دارم ، دوستت دارم

به اندازه يك دنيا پر از محبت ، به تو عشق مي ورزم

كاش كه اين عشق را با محبت پاسخ دهي

دوستت دارم ، دوستت دارم

عشق من منتظرت مي مانم ، تا قيامت ، تا دنيا هست

تا روزي عشقت را نثارم كني

دوستت دارم ، دوستت دارم

مرغ عشق زيباي من

فرسنگها از من دوري و روحم متعلق به توست

دوستت دارم ، دوستت دارم

دوستم داشته باش ، تا اعماق روحم از عشق تو لبريز شود

اميد به تو دارم ، اميدم را نااميد نكن

محبوب من ، دلدار من ، عشق من

دوستت دارم ، تا دوستم داشته باشي

مرغ عشق من ، جفت زيباي من

دوستت دارم ، دوستت دارم

اگر بدانم كه عاشقم هستي و مرا مي خواهي

غم هجرانت را به جان مي خرم

دوستت دارم ، دوستت دارم

مرغ عشق من ، جفت زيباي من

اميد و آرزويم ، تا آخر عمر منتظرت مي مانم

دوستت دارم ، دوستت دارم.

زیبایی

ساحل آرامش

بگذار پیکر خسته ام در آغوشت گم شود


تا عمق صداقت رنجدیده ام را در وجودت حس کنی


و باور کنی هنوز هم نگاهم دست به دامان گلهای سرخیست


که زمانی در باغ آرزوهایم کاشتی


بگذار تنم در آرامگاه ابدیش بیارامد


روحم از اسارت گاهش رها شود


بالهای شکسته اش را بگشاید و راه تو را در پیش گیرد...

 

عاشقانه دوستت دارم

هیچگاه فاصله ها حریف خاطره ها نمی شوند... به یادت هستم.

بهترین آهنگ زندگی من طپش قلب توست وقشنگترین روزم روز دیدار توست.

تنها برای چشمان تو مینویسم تا بدانی محبت و عشق را در چشمان توآموختم

زندگی ام لحظه ی دیدن توست تنهایم مگذار که عاشقانه دوستت دارم

جانم  بدان و باور کن   عشق تنها گلی است که در زمین اعتماد میروید

همه میگن باید برای رسیدن به عشقت از تمام دنیا بگذری

ولی تو که دنیای من استی  چطورمیتانم  ازتو بگذرم.

یا مرگ یا آزادی

 

سر انجام باورت میکنم

   چرا تنهایم گذاشتی آخر ما محتاج همدیگر بودیم   

دوستت دارم

 

تا وقتي كه توهستي

 

تا لحظه اي كه ياد تو در خاطر من جاريست  ...

 

تا زماني كه دستهاي گرمت همراه دستهاي خسته ي منه  ...

 

تا وقتي كه نگاهت تنها پناه گاه وتكيه گاه نگاه سرگردان منه  ...

 

تا زماني كه توهمسفر جاده ي زندگي من هستي  ...

 

تا وقتي كه شا نه هاي تو امن ترين جاي دنياست براي من من زنده هستم 

 

 

 

      دوستت دارم

 

خورشید من

هر وقت که به یاد تو می افتم

 

احساس ميكنم بايد چيزي بنويسم چند خط از عشق ، چند خط از دريا ،

 

چند خط از ابر، چند خط از فرشته ها وچند خط از مهرباني ... در اين

 

زمانه اي كه نه روي سنگها مي شود چيزي نوشت ونه روي آبها براي

 

تو نوشتن چه لذتي دارد.

 بايد از تو بنويسم . خوب مي دانم چرا ؟ وقتي در هواي تو نفس مي كشم

 

چشمهايم جز تو را نمي بينند ودستانم جز تو را لمس نمي كنند. وقتي

 

سرشكستگي و تنهايي ام را به مهماني خلوطم مي برم و درهاي خيال را

 

بر روي خود مي بندم در انتهاي اين بست هم مي دانم كه بايد از تو

 

بنويسم.

 عزيز دلم ! چشمهايت را دوست دارم. مرا به ياد روياهاي سبز 

 

 ودلپذيرم

 

مي اندازد. دنيا را بارها در چشمهايت ديده ام.

 

 خودم ديدم كه يك روز صبح خورشيد پلكهايت را باز كرد و آرام از آن

 

 بيرون آمد . چشمهاي خودم را نيز خيلي دوست دارم

 

 .چون هر وقت هواي بي تو بودن سنگين مي شود و دلم از فراقت آتش

 

مي گيرد. آن قدر اشك مي ريزد ومي بارد تا لايه ي شفافي از عطر تو

 

شعله ها را فرو بنشاند. هر شب بر بام رؤياهايم مي ايستم تا شايد دست

 

 در دست ماه به ديدنم بيايي

 

هر چقدر هم كه دور باشي دست فرشتگان را مي گيرم ونيلوفرانه

.

آن

قدر از ستاره ها بالا مي آيم تا به تو برسم

 

 دوست دارم به جاي پرهاي پروانه نگاه تو را در 

 

   ميان دفتر شعرم بگذارم

                 

فقط تو

 

وقتي دلتنگ شدي به ياد بيار کسي را که خيلي دوستت داره

 

.وقتي نا اميد شدي به ياد بيار کسي را که تنها اميدش تويي

 

 وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي را که به صدایش محتاج استی

 

وقتي دلت شکت به ياد بيار کسي را که در دلت يک کلبه ساخته

 

دلم برای کسی تنگ است

دلم برای کسی تنگ است.

 

 

دلم براي کسي تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هديه مي دهد

 دلم براي کسي تنگ است که با زيبايي کلا مش مرا در عشقش غرق مي کند

 دلم براي کسي تنگ است که تنم اغوشش را مي طلبد

دلم براي کسي تنگ است که قلب من براي داشتنش عمرها صبر مي کند

 دلم براي کسي تنگ است

کاش میدانستم

به نام آنکه اشک را آفرید تا سرزمین وداع آتش نگیرد