عزیزم میدانی ؟
آنقدر که تو هیچگاه حدود و اندازهءعشق ومحبت مرا دریافته نمی توانی
محبوب من ! قدر محبت مرا بدان و عشق مرا احساس کن
و این را بدان که این دل برای تو می تپد و از حال دل من با خبر شو
من فدای تو شوم در مورد من ومحبت من اندیشه کن
و محبت قلبی مرادرک کن : مرا دیوانه کردی
آنقدر دیوانه کردی که این عاشق دیوانه تو سر از پاه نمی شناسد
و آنقدرغرق محبت تو است که با این همه دلداده گی و محبت دنیا را فراموش کرده است ..
و از دنیا و علا یق د نیا بی خبر از همه عالم هستی و بی خبر از همه خبر از همه چی
این دیوانه تو به خاطر تو ومحبت پاک و بی آلایش تو جهان رارها نموده و بتو می اندیشد
مگر تو آیا قدر دیوانه خود را نمیدانی ؟
می خواهم در رگهایم احساس محبت و عشق را دو باره زنده نمایی ....
همه زندگی من فدای تو من صرف عاشق تو هم و به تو فکر میکنم
میدانی ؟ من دیوانه تو هستم و این دیوانگی هم به خاطر توست
میدانی محبوبم .. که خداوند این زندگی را بر ای تو داده است
و از خاطر تو من زنده هستمو این زندگی امانت محبت توست ...
اگر تو نباشی این زندگی هم ادامه نمی یابدو اگر تو نباشی من هم نیستم ...
ای جان جگر پس وعده کن که همیشه همراه من و در کنار من زندگی خود را سپری مینمایی
و این محبت و عشق را بی جواب نمیگذاری .....