خنجر تیز .....
عزیزم وقتی دلم را به دریاچه ی خاطرات از دست رفته ام میسپارم
گریه ام میگیرد بی اختیار از چشمانم اشک سرا زیر میشود
گریه نه بخاطر از دست رفتن خاطرات پرطراوت گذشته ام
فقط افسوس بخاطر اینکه چرا غافل شدم
همه ی گذشته ی شیرین خود را ازگذر بی عاطفه و بی احساس زمان نه دزدیدم .
وقتی ان خاطرات از دست رفته را بخاطر میآورم که با عاطفه و صمیمیت ات سپری کرده ام
چرا نتوانستم زمان را درهمان هنگام متوقف سازم ولی حالا چی سود ...
محبت خواستم عذابم دادی همیشه بدون جرم مجازات شدم
عزیزم برایم مهم نیست تلخی شراب بخاطر خوشی تواین زهرتلخ را درگلو میریزم
تا گذشته ام مانند یک آینه ی شفاف همیشه در نظرم جلوه کند ...
دست نوشته نادیه نیکزاد 2011 . 11 . 21 ساعت 44 . 10


دوستان عزیز و گرامی : وبلاگ که فعلا در آن قرار دارید چکیده از مجموعه اشعار و نوشته های است که من آنرا خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم از همه شما ارزو دارم که بادادن نظریات و پشنهادات تان در بهتر سازی وبلاگ من مرا کمک و همکاری نماید. ( نا د یه نیکزاد )