گریه نک مرا با حرفهای دروغ ات آرام نکن دیگر ناوقت است برای با هم بودن .
گذشت آن لحظه های زیبا گذشت آن لحظه هایی که از دلتنگی ات اشک میریختم
با یادت به آسمان پرستاره خیره میشدم ، در انتظار تو مینشستم
و برایت از
عشق مینوشتم تو دیگر در عاشقانه هایم جایی نداری .
گذشت با تو بودن تمام شد با هم بودن حالا تو هستی و رویاهایت من هستم و تنهایی هایم .
گریه نکن که دیگر دلم برایت نمیسوزد التماس نکن که قلبم پاسخی به تو نمیدهد.
تو با دستهای خودت خانه عشقی که با شور و شوق ساخته بودم ویران کردی
دیگر شوقی برای ساختن دوباره آن ندارم .
آن عاشق با احساس که در راه عشق تو جانش را فدا میکرد قربانی عذاب عشقت شد.
من دیگر احساسی نسبت به تو ندارم خسته ام دیگر حوصله شنیدن حرفهایت را ندارم
روزی بود تو همه زندگی ام بودی لحظه های شیرین من بودی
حالا دیگر زندگی
بی تو شیرین است و بی تو این قلب شکسته آرام آرام خواهد بود .
گریه نکن که دیگر مثل گذشته از اشکهای تو اشک نمیریزم.
قدرم را ندانستی و اینک باید در غم جدایی ام بسوزی
بسوزی و نابود شوی زیرا که زندگی مرا نابود کردی .
گذشت آن لحظه های قشنگ گذشت آن لحظه های در کنار هم بودن
هر چی بود گذشت به آسانی فراموشت میکنم ، راه من دیگر از تو جداست .