گورستان دلم ..

کنج گلویم قبرستانیست پر از احساس هایی که زنده به گور شده اند

 به نام بغض  ..

ای خدا ...

کاش میدانستی . . .دستهایم چه مظلومانه دستهایت را تمنا میکند....
کاش میدانستی نگاهم چقدر معصومانه نگاهت را جستجو میکند.....

اما نیستی ...کجایی ای  عشق گمشده ی من  من همیشه و همه جا به دنبال تو هستم،
اما پیدایت نمیتوانم من   تنهاییهایم   را فقط با خیال تو قسمت میکنم
و تنها ترا به حریم   تنهاییهای خودم   راه میدهم ..
کاش میدانستی من در کلبه ی   تنهاییهایم   تنها چشم براهء توام

سکوت مبهم ..


یکروز در این فاصله ها خواهم مرد ...

فاصله ها ...




شروع میکنم بنام خدای که در پس هر تاریک روشنی آفرید ..

 پس هر گریه خنده آموخت و با حضور دوستش هر خلوت را شکست .. 

سلینا نیکزاد 

تنهای تنها ...

دلم با عشق  تو عاشق ترین شد


            تمام  لحظه هایم  بهترین  شد


                  ولی بی مهریت کار دلم ساخت


                        دلی  تنهای من تنها ترین  شد .... 



یکطرفه .....

هر روز این عشق  یکطرفه را طی میکنم …

 

 یکبار هم تو گامی بدین سو بردار نترس …

 

 جریمه اش  با من 

 

اینهم میگذرد ..

آرام آرام  پیر میشویم ... نه اینکه موهای ما سفید می شود ...

نه بلکه روزهای ما آرام آرام  سیاه  میشود ...


باز هم سکوت ..