ای ماه تابان من 

 دراین شب ظلمانی که صدای وحشت وتردید راه را برعاشقان خسته دل می بندد

و تازیانه سیاه غم  برپیکرعزیزان عاشق  تاول جدای میزند کجایی

 تاکمال  روشناییت رادنبال نمایم

ستارگان درنبودنت دیگرسردرگریبان سو سو نمی زنند

انگار ناچارا همه دراین ظلمات عاشق کش درصف اسارت وبندگی منتظرروشنای دیگرند

تا  دیگری را جایگزین  توای خوب من گردانند کجایی

ای همدم تنهاییهای این قلب خسته ام

مرا دریاب که نگاه ویرانگرم گواه این دوست داشتن خواهد بود

بااحساسی پاک وخوش رنگ ازالهه امید مرابسوی خویش بخوان

ای د وست این قلب تنها