پایان
همه چیز از چشمهایت شروع شد
راستش بدون مقدمه می خواهم بروم سر اصل مطلب
وقتی به ان چشمهایت نگا ه میکنم
دلم پر میکشد بسوی انجایی که خودت را انجا پیدا کردم
و به قول شاعر
وقتی در چشمهانت خیره می شوم محو می شوم در غباری مه آلود
غرق می شوم در میان موج ها ی پست و بلند
گم می شوم در میان حسی غریبی
می گویند اسمش عشق است
و پایان
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۸/۰۶/۲۲ ساعت 16:37 توسط نادیه نیکزاد
|