تنهايي هایم
رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم تا دوست را به ياري نخوانيم
براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند .
طعم توفيق را مي چشاند و چی تلخ است لذت را " تنها " بردن
و چی زشت است زيبايي ها را تنها ديدن
و چه بدبختي آزاردهنده اي ست " تنها " خوشبخت بودن
در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است .
در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند ياد " تنهايي " را در سرت زنده ميكند .
" تنها " خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است .
" تنها " بودن ، بودني به نيمه است
و من براي نخستين بار در هستي ام رنج " تنهايي " را احساس کردم .
+ نوشته شده در جمعه ۱۳۸۸/۰۹/۲۷ ساعت 23:31 توسط نادیه نیکزاد
|