بعد از رفتنت
.... نمی دانم کجا٬ تا کی ٬ برای چه٬
ولی رفتی و بعد از
رفتنت باران چه معصومانه می بارید
و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد
و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر میداشت
تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد ....
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۹/۰۴/۲۷ ساعت 11:18 توسط نادیه نیکزاد
|