دریک غروب سرد ودلگیر رفت و از کنارم چه ساده رد شد 

مرا تنها گذاشت تو غربت وخودش رفت و از جاده گم شد

اون رفت و چشمهای من پشت سرش باران شد

دردلم غصه و غم مثل کبوترا کاشانه کردند

نگاه اخرش را قاب کردم