تقدیم به بهترین و خوشبو ترین رایحه دنیا دل پژمردگی هایم 

 آنچنان مرا پیر و ناتوان کرده که حال از پرده تنفس بالا نم آید

 تو خوب باش و خوب زندگی کن

که هیچ چیز به قدر لحظه های لذت بخش ارزش زندگی ندارد

 توبخند که تمام طراوت آسمان در تو جاریست

 آنچنان در دشواری های مشکلات روزمره گیج و مات هستم

که تکرار امروز مرا سرگشته فردا میکند

 کاش میشد فقط برای چند لحظه بتوانم با آرامش به خواب بروم

 دوستت دارم نه در تلفظ این زبان ناچیز

 بلکه در آغوش باران بلکه در دستان کودکی که عشق را باسیبی سرخ تقدیم میکند

بلکه به عشق آن نیلوفران که سر در حریم آسمان کشیده اند