خش خش برگ هاي پائيزي ارامم مي كند

تنهاي تنها راه ميروم تا شايد برسم به جايي ......

دست افشان هاي برگ هاي زرد چی غوغا مي كند

شا خه هاي عريان درختان هم شعر پائيز مي سرايند .....

چشم هايم را ميبندم  و درختان وخاك وبرگ را شاهد مي گيرم

 در عالم خيال ترا مي بينم كه بالاي ابر ها برايم دست تكان مي دهي

 و پرندگان را كه بي پروا روي درختان عريان نشسته اند

و پائيز را زمزمه مي كنند !