شوق دیدارتودارم گنهی نیست مرا    

 گربه سوی تونیایم اثری نیست مرا   

 شب به بالین روم ویادتودرسردارم

غافل ازیادتوباشم سحری نیست مرا

نیستم گرکه سخن ازتونگویم هرحال

جززکردارتوجاناسخنی نیست مرا

نیمه شب چون به مناجات توبرمی خیزم 

  چون غمم با توبگویم محنی نیست مرا

بس که ازشوق تودربسترجان می گریم

  ازخبرهای دو دنیاخبری نیست مرا

نفس ازشوق تودرسینه روان می گردد 

  گرکه شوق تو نباشد نفسی نیست مرا