سالها دل غرق آتش بود وخاکستر نداشت

        بازکردم این صدف را بارهاگوهرنداشت

ساله بر دوش حسرت ها کشیدم بار عشق

هیچ دستی این امانت رااز دوشم برنداشت

هرکجا رفتم به استقبالم آمدبی کسی!

عشق در سودای خودچیزی ازاین بهتر نداشت

آسمان یک پرده ازتقدیررا اجرا نکرد

گویی از روز ازل این صحنه بازیگرنداشت...