در آن هنگام که میگردد نفس در سینه ها خاموش
نمیخواهم کسی از مردن من با خبر گردد
نمیخواهم که مادر سختی جان کندنم بیند
ولی ای دوست اگر روزی دوست مهربان آمد
زتو پرسید معشوقم کجاست ؟؟
بگو در سنگر ناکامی و حسرت بسی جان داد
ولی تا لحظه آخر چنین میگفت : امید من نگارم بود