خدایا تا کی اسیر ......
زندگی ام رنجم میدهد و این زندگی درد آور و عذاب دهنده امید هایم را در گرداب نا امیدی کشانده است . در آغوش غم و درد بینوایی اسیر شدم از این زندگی پر از هیاهو متنفرم تا کی اسیر ؟ تا کی باید عذاب کشید ؟ تا کی این زهر تلخ را در گلو باید ریخت ؟ خدایا . این جسم ناتوان دیگر تاب و توان همچو بار سنگین را ندارد همیشه زندگی من با درد ها پیوسته بوده است طعم خوشبختی را نچشیدم همیشه بد بختی ناکامی و درد همدم من بوده است . نوشته شده توسط نادیه نیکزاد . تاریخ 2011 . 10 . 01 ساعت 23 . 10
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۹۰/۰۷/۱۰ ساعت 22:22 توسط نادیه نیکزاد
|