مادر ترا چه بنامم که هیچ چیز یارای برابری با ترا ندارد

کوهت ننامم که کوه پایداری و استقامت از تو آموخته

رودت نخوانم که رود صداقت و پاکدامنی ترا به ارمغان برده

آسمانت نخوانم که بسی بلندتر و رفیع تری و آسمان زیر گامهای توست

ماه و خورشیدت ننامم که آن دو نور تو را به عاریت گرفته اند

ستاره ات ندانم که آنان بی شمارند و تو بی همتا

آبشاران خروشان از مهر توست و دشت وسعت خویش را از قلبت گرفته

مادر ترا با کدامین شعر و غزل بسرایم که در مقابل نامت شعر و غزل نیز عاجزند

تو خود یک دنیا کلامی و یک عمر واژه ای ...

مادر ای طراوت بهاران و ای هستی بخش زندگانیم

ترا چه بنامم و وصفت چه بخوانم که بیکران آسمانها و دریاها

همواره ترا عزیز بدارم و محترم

و همواره آواز من این باشد که

مادر ...

دوستت دارم 

دوستت دارم