رفتی
تو مرا گذاشتي و رفتي بي نشان اما نشاني ام را براي تو مي نويسم :
در عصرهاي انتظار ، به حوالي بي کسي قدم بگذار خيابان غربت را پيدا کن
و وارد کوچه پس کوچه هاي تنهايي شو کلبه ي غريبي ام را پيدا کن ،
کنار بيد مجنون خزان زده و کنار مرداب آرزوهاي رنگي ام ! در کلبه را باز کن
و به سراغ بغض خيس پنجره برو ! حرير غمش را کنار بزن !
مرا خواهي ديد با بغضي کويري که غرق عصاره ي انتظار پشت ديوار دردهايم نشسته
و فقط باران مرا همراهی میکند
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۳۸۶/۰۹/۰۴ ساعت 0:19 توسط نادیه نیکزاد
|
دوستان عزیز و گرامی : وبلاگ که فعلا در آن قرار دارید چکیده از مجموعه اشعار و نوشته های است که من آنرا خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم از همه شما ارزو دارم که بادادن نظریات و پشنهادات تان در بهتر سازی وبلاگ من مرا کمک و همکاری نماید. ( نا د یه نیکزاد )