عشق تو همچون يک خواب خيالي بر ذهن من سايه انداخته است

و چشمان من ياراي مقابله با آن را ندارد ...

کاش بار عشقت را کمي سبک تر بسته بودم و به کلبه قلبم آورده بودم

تا اکنون سنگيني آن مرا نيازارد ...

تو همه چيز را با خود بردي جز يک چيز

احساس من به تو را ، که به عنوان يادگاري به جا گذاشتي و رفتي

و حال از تو همان به يادگار مانده است

که نام حقيقيش عشق است ... آن هم عشق تو