کاش میبودی میدیدی
خوش به حال آسمان كه هر وقت دلش بگيره بي بهانه مي باره ...
به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه ...
مي باره و مي باره و ... اينقدر مي باره تا آبي میشه ...
آفتابي میشه کاش ... کاش مي شد مثل آسمان بود ...
كاش مي شد وقتي دلت گرفت آنقدر بباري تا بالاخره آفتابي شوی
امشب شمع حسرت آرزوهاي بر باد رفته ام ذره ذره اب ميشود
امشب براي مرگ آرزوهايم لباس سياه پوشيده ام ...
كاش امشب كسي براي عرض تسليت به خانه دلم مي آمد ...
كاش امشب تو بودي و دلداري ام ميدادي و دفتر كال آرزوهايم را ورق ميزدي ...
ای کاش بودی و جواب این دل بهانه گیرم را می دادی !
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۶/۰۹/۲۰ ساعت 18:33 توسط نادیه نیکزاد
|