خسته ام ! از خودم خسته ام كه آ واره شدم از بی كسی .

 

 لحظه های تنهايی و دلتنگی را نمی توانم به كسی بگويم .

 

دل محرم هر بيگانه نيست و تو  می دانی كه خانه دلم متروك است .

 

   كسی را نمی يابم كه با غم فراق آشنا باشد .

 

 دلم برای ديدارت پر می كشد .

 

 و تو چه آرام و بيصدا از برم پر گشودی. چگونه بيابمت .

 

اگر نگاه منتظر من تا ابد پشت اين پنجره سنگی باقی بماند

 

شكايتی ندارم . من به خاطرات خوب گذشته هم قانعم .

 

 فقط تو بگو عشق من پاك و مقدس نبود ؟

 

 كه سهم من حسرت شد و انتظار ...